|
|
برانگیختگی کاتاتونیک (catatonic excitment) |
|
فعالیت حرکتی کنترلنشده و برانگیخته که در اسکیزوفرنی کاتاتونیک مشاهده میشود. بیمار در حالت کاتاتونیک ممکن است ناگهان حالت برانگیخته انفجاری یابد و خشن شود. |
|
|
وضعیتگیری کاتاتونیک (catatonic posturing) |
|
گرفتن وضعیت بدنی غیرعادی و نامتناسب ارادی که معمولاً برای مدت طولانی حفظ میشود. ممکن است بهصورت غیرقابل انتظار به برانگیختگی کاتاتونیک تغییر کند. |
|
|
ریژیدیته کاتاتونیک (catatonic rigidity) |
|
وضعیت ثابت و مداوم حرکتی که نسبت به تغییر مقاوم است. |
|
|
حاشیهپردازی (circumstantility) |
|
اختلال در تفکر تداعیگرا و فرآیند تکلم که بیمار قبل از گفتن عقیده اصلی به صحبتهای غیرضروری و افکار نامتناسب کشیده میشود. در اسکیزوفرنی، اختلالات وسواس فکری، و موارد معینی از دمانس مشاهده میشود. |
|
|
تداعی صوتی (clang association) |
|
تداعی یا تکلمی که با صدای لغات مرتبط است و به معنی آن کلمات ارتباط منطقی با هم ندارند، ممکن است قافیهسازی و جناس یا ابهام بر رفتار کلامی مسلط باشد. اکثراً در اسکیزوفرنی یا مانیا مشاهده میشود. |
|
|
تیرگی هشیاری (clouding of consiousness) |
|
هر اختلال هشیاری که در آن شخص کاملاً بیمار، هشیار و دارای موقعیتیابی سالم نیست. در دلیریوم، دمانس و اختلال شناختی رخ میدهد. |
|
|
اختلال در روانی کلام شامل نابههنجاری ادای سریع و ناموزون کلمات که تکلم را غیرقابل فهم میکند. شخص مبتلا معمولاً از آسیب ارتباطی خود ناآگاه است. |
|
|
فرآیند ذهنی دانستن و آگاه شدن، این عملکرد ارتباط نزدیکی با قضاوت دارد. |
|
|
حالت عمیق ناهشیاری که شخص نمیتواند بیدار شود، به همراه پاسخدهی مختصر یا ناآشکار به محرک، در آسیب یا اختلال مغزی، اختلالات سیستمیک مانند کتواسیدوز دیابتی و اورمی، و در مسمومیت با الکل و سایر داروها دیده میشود. اغماء ممکن است در حالات شدید کاتاتونیک و اختلال تبدیلی نیز رخ دهد. |
|
|
توهم آمرانه (command hullucination) |
|
ادراک غلط بهصورت دستوراتی که شخص ممکن است احساس کند که مجبور به اطاعت است یا قادر به مقاومت نیست. |
|
|
نیاز بیمارگونه برای به انجام رساندن یک تکانه، که اگر مقاومت شود ایجاد اضطراب مینماید؛ رفتار تکراری در واکنش به یک فکر وسواسی، یا انجام آن طبق آداب خاص، که به خودی خود هدفی ندارد، مگر جلوگیری از وقوع اتفاقی در اینده. |
|
|
تفکر عینی (concrete thinking) |
|
تفکری که با رویدادها و اشیاء واقعی و تجزیه فوری مشخص میگردد و نه با انتزاعات. در کودکان، افرادی که توانائی تعمیم دادن آنها از بین رفته یا هرگز رشد نکرده باشد (چنانکه در اختلالات روانی – شناختی خاص وجود دارد)، و اشخاص اسکیزوفرنیک دیده میشود. آن را با تفکر انتزاعی (abstract thinking) مقایسه کنید. |
|
|
افسانهسازی (confabulation) |
|
پر کردن ناخودآگاه شکافهای حافظه یا تجارب یا رخدادهای خیالی که واقعی ندارند. معمولاً در سندرمهای فراموشی مشاهده میشود، و باید از دروغگوئی متمایز شود. به قسمت تحریف حافظه نیز مراجعه کنید. |
|
|
اختلال در هوشیاری بهصورت اختلال موفقیتیابی در ارتباط با زمان، مکان یا شخص |
|
|
حالت آگاهی، یا پاسخ به محرک بیرونی |
|
|
عاطفه درهمفشرده (constricted affect) |
|
کاهش شدت احساس به درجاتی کمتر از عاطفه کند |
|
|
ادای جبری کلمات زشت و وقیح در بعضی از موارد اسکیزوفرنی و اختلال تورت دیده میشود |